تاثیر گناه در زندگی انسان
در زندگی بشر هنگامی که خداوند به دلیل لطف خود برای هدایت بندگان خود از میان آنها انسان های خالص را برای هدایت بشر به سوی آنان ارسال کرد همراه با قانون و شریعت همواره تقابل انکار ناپذیری بین دو گروه بود پیروان انبیا و افراد طغیانگری که در مقابل آنان قرار می گرفتند و مانع از پیشبرد اهداف این گروخه قرار می گرفتندو این موارد در داستان های انبیا و پبامبران آمده است که در قرآن نیز بارها به آنها اشاره شده است به عنوان مثال داستان حضرت موسی علیه السلام و قوم بنی اسراییل که آن حضرت مامور شد تا این قوم را از ظلم و ستم فرعون طاغوت زمان خود برهاند و دراین را متحمل سختیعای فراوان شد.
حال باید دانست که در تعالیم انبیا کلمه گناه از اهمیت فراوانی برخوردار بود چرا که اگر فردی از افراد جامعه مرتکب این گناه می شد باید از توبه منی کرد و خود را اصلاح می نمود یا اینکه عناد می وریز و باید خود را برای عواقب دنیوی و عذاب های اخروی آن آماده می کرد.لذا در تعالیم انبیا این مورد از جایگاه ویژه ای برخوردار بود و همواره در سخنان و نصایح این بزرگوارانبه تاکید می شد که از انجام چنین کارهای دوری کنند و در صورت بروز این مورد در اعمال خود فورا توبه و بازگشت داشته باشند.
تاثیرات گناه در زندگی بشر غیر قابل انکار است و در سطح زندگی فردی و اجتماعی او تاثیر گذاری بالای دارد چراکه برخی موارد امور روزمره را برای او دچار اختلال می کند که از آن در لسان علم اخلاق به سلب توفیق نام برده می شود.
بشر هر لحظه نعمت هاى فراوانى را از دست مى دهد و دائماً در مورد دگرگونى آنها فکر مى کند که: چرا زندگى اینقدر تلخ شده است؟ چرا هماهنگی هاى لازم وجود ندارد؟ چرا صداقت ها به خباثت ها تبدیل شده اند؟ چرا وفا و صفایى در کار نیست؟ و از این قبیل «چرا» ها فراوان هستند که در مغز آدمى او را آزار مى دهند. ما با یک نگاه کوتاه به قرآن مى توانیم به تمام این چراها پاسخ دهیم و آن اینکه در چندین مورد مى فرماید:
«ذلک بانّ الله لَم یَکُ مغیّراً نِعمةً انعَمها على قومٍ حتّى یغیّروا ما بانفسهم وانّ الله سمیع علیم»
ترجمه: «خداوند نعمتى را بر جمعى که احسان کرده دگرگون نمى کند مگر اینکه آنان خودشان هستند که نعمت ها را از دست مى دهند. به درستى که خداوند شنوا و داناست».
ما وقتى توجه مى کنیم مى بینیم در معنى آیه یک رابطه حقیقى بیان مى شود و آن این است که گناه، رابطه مستقیم با دگرگونى نعمت ها دارد. و چنانکه امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرماید:«رُبّ کلمةٍ سَلَبَت نَعمةً».
ترجمه: «چه بسا کلمه اى نعمتى را از انسان سلب کند».
یعنى: کلمه ناشایست و گناه، نمى تواند بى اثر باشد. اولین اثرش سلب و دگرگونى نعمت مى باشد. ما نمونه هاى فراوانى از آیات قرآنى و احادیث داریم دال بر اینکه دگرگونی هاى زندگى مربوط به گناه بشر است. در مورد فرعونیان قرآن مجید مى فرماید:
«... فَأخَذَهُم الله بذُنوبهم ... فأهلکناهم بِذُنُوبِهم ...».
ترجمه: «تمامى نعمتها را بخاطر گناهانشان از آنها مى گیریم ... و ایشان را بخاطر گناهانشان به نابودى کشاندیم».
بنابراین روشن شد که: جهان امروز در اثر عدم توجه به خدا چنان به روزگار تلخ گرفتار گشته است و به جاى اینکه براى ترقیّات، اسباب مناسب و وسایل لازم انتخاب کند از وسیله هایى که بشر را در هر لحظه به امراض روحى و روانى دچار مى سازند استفاده مى کند. نه یک مورد بلکه تمامى زندگانى ما انسانها را از وسایل نامناسب فرا گرفته است.(فتاحی، 1371، ص 113الی115)
در سوره مبارکه عنکبوت 3 آیه پشت سر هم قرار گرفته که بسى عجیب و قابل تعمق و تأمل است:
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ (2 تا 4) آیا مردم پنداشتهاند که چون بگویند: ایمان آوردیم، رها شوند و دیگر آزمایش نشوند؟ هر آینه مردمى را که پیش از آنها بودند آزمودیم، تا خدا کسانى را که راست گفتهاند معلوم دارد و دروغگویان را متمایز گرداند. آیا آنان که مرتکب گناه مىشوند پنداشتهاند که از ما مىگریزند؟ چه بد داورى مىکنند.
از این آیات به روشنى فهمیده مىشود که:
الف- ایمان به زبان حاصل نمىشود بلکه بعمل نیاز دارد.
ب- مردم با ایمان و بىایمان همیشه در معرض امتحان و آزمایش الهى قرار دارند تا وقتى به عذاب مبتلا شوند بر خود گناهکاران ثابت گردد که بر اثر اعمال ناشایست خویش گرفتار آمدهاند و خداوند عادل، به آنها ستم نکرده است.
ج- گناهکاران نپندارند که با زیر پا نهادن دستورهاى خدا، از مجازات مىرهند بلکه در دنیا با عذابهائى نظیر زلزله، سیل، طوفان، بیماریهاى واگیر، آفات نباتى، خشکسالى و حتى جنگ که
موجب دفع عدهاى به عده دیگر مىشود، کیفر مىبینند و شواهد تاریخى مانند بلائى که بر قوم نوح، عاد، ثمود، لوط و فرعونیان نازل گشت و به کرّات در قرآن به این مصائب اشاره شده است را در نظر بگیرند و از آنها عبرت گرفته و پند بیاموزند.
در اینجا سؤال مهمّى مطرح است: چرا خداوند این امور را در نظرها زینت داده؟! به یقین براى آزمایش انسانها و تربیت و پرورش آنهاست؛ زیرا هنگامى که این اشیاى زینتى جالب و دلربا که
آیه بعد به این سؤال پاسخ مىگوید:" که آنچه از مصائب و ناملایمات به شما رسد به خاطر اعمالى است که خود انجام دادهاید" (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ).
تازه این تمام مجازات اعمال نارواى شما نیست چرا که" بسیارى از کارهاى شما را مورد عفو قرار مىدهد" (وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ).(ابنطاووس، 1381، ص 21)
مصائبى که دامان ما را مى گیرد
در این آیه نکاتى است که باید به آن توجه داشت:
1- این آیه به خوبى نشان مىدهد مصائبى که دامنگیر انسان مىشود یک نوع مجازات الهى و هشدار است (هر چند استثنائاتى دارد که بعد به آن اشاره خواهد شد) و به این ترتیب یکى از فلسفههاى حوادث دردناک و مشکلات زندگى روشن مىشود.
جالب اینکه در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: که از پیامبر گرامى خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل مىکند که فرمود:
خیر آیة فى کتاب اللَّه هذه الایة! یا على! ما من خدش عود، و لا نکبة قدم الا بذنب، و ما عفى اللَّه عنه فى الدنیا فهو اکرم من ان یعود فیه و ما عاقب علیه فى الدنیا فهو اعدل من ان یثنى على عبده:
" این آیه (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ ...) بهترین آیه در قرآن مجید است، اى على! هر خراشى که از چوبى بر تن انسان وارد مىشود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است که از او سر زده، و آنچه خداوند در دنیا عفو مىکند گرامىتر از آن است که (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید، و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده عادل تر از آن است که در آخرت بار دیگر کیفر دهد"! (طبرسی، 1408، ج 9، ص 31) و به این ترتیب اینگونه مصائب علاوه بر اینکه بار انسان را سبک مىکند. او را نسبت به آینده کنترل خواهد نمود.
2- گرچه ظاهر آیه عام است و همه مصائب را در بر مىگیرد، ولى مطابق معمول در عمومات استثناهایى وجود دارد، مانند مصائب و مشکلاتى که دامنگیر انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام مىشد که براى ترفیع مقام یا آزمایش آنها بود.
و همچنین مصائبى که گریبان غیر معصومین را مىگیرد و جنبه آزمون دارد.
و یا مصائبى که بر اثر ندانم کاریها و عدم دقت و مشورت و سهلانگارى در امور حاصل مىشود که اثر تکوینى اعمال خود انسان است.
و به تعبیر دیگر جمع میان آیات مختلف قرآن و روایات ایجاب مىکند که عموم این آیه در مواردى تخصیص پیدا کند، و این مطلب تازهاى نیست که مایه گفتگوى بعضى از مفسران شده است.
کوتاه سخن اینکه مصائب و گرفتاریهاى سخت، فلسفههاى مختلفى دارد.
شکوفایى استعدادها تحت فشار مصائب، هشدار نسبت به آینده، آزمون الهى، بیدارى از غرور و غفلت، و کفاره گناه و ...
اما از آنجا که بیشتر افراد آن جنبه کیفرى و کفارهاى دارد آیه فوق آن را به صورت عموم مطرح ساخته است.
و لذا در حدیثى مىخوانیم: هنگامى که امام على بن الحسین علیهماالسلام وارد بر یزید شد، یزید نگاهى به او کرد و گفت: یا على! ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ! (اشاره به اینکه حوادث کربلا نتیجه اعمال خود شما بود).
ولى امام على بن الحسین علیهماالسلام فورا در پاسخ فرمود:
کلا! ما هذه فینا نزلت، انما نزل فینا" ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ" فنحن الذین لا ناسى على ما فاتنا من امر الدنیا، و لا نفرح بما اوتینا .
" چنین نیست، این آیه در مورد ما نازل نشده، آنچه در باره ما نازل شده آیه دیگرى است که مىگوید: هر مصیبتى در زمین یا در جسم و جان شما روى دهد پیش از آفرینش شما در کتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهى بر این امر بر خداوند آسان است، این براى آن است که شما به خاطر آنچه از دست مىدهید غمگین نشوید، و به خاطر آنچه در دست دارید زیاد خوشحال نباشید (هدف از این مصائب عدم دلبستگى شما به مواهب زودگذر دنیا است و یک نوع تربیت و آزمون براى شما است).
سپس امام افزود:" ما کسانى هستیم که هرگز به خاطر آنچه از دست دادهایم غمگین نخواهیم شد، و به خاطر آنچه در دست داریم خوشحال نیستیم (همه را زودگذر مىدانیم و چشم به لطف و عنایت خدا بستهایم).
این سخن را با حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام پایان مىدهیم: هنگامى که از حضرتش تفسیر آیه فوق را خواستند فرمود: مىدانید على علیه السلام و اهل بیتش بعد از او گرفتار مصائبى شدند، آیا به خاطر اعمالشان بود؟ در حالى که آنها اهل بیت طهارتند، و معصوم از گناه، سپس افزود:
ان رسول اللَّه کان یتوب الى اللَّه و یستغفر فى کل یوم و لیلة مائة مرة من غیر ذنب ان اللَّه یخص اولیائه بالمصائب لیاجرهم علیها من غیر ذنب:
" رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیوسته توبه مىکرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار مىنمود، بىآنکه گناهى مرتکب شده باشد، خداوند براى اولیاء و دوستانش مصائبى قرار مىدهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گیرند بىآنکه گناهى مرتکب شده باشند" .(حویزی، 1415، ج 4، ج 580)
چنانکه مولاى متقیان حضرت على علیه السلام مىفرماید:
«طهروا انفسکم من دنس الشهوات تدرکوا رفیع الدرجات.»
نفسهاى خویش را بر طاعتهاى خدا به صبر و شکیبایى وادار کنید و از پلیدى گناهان، نگاهشان دارید تا شیرینى ایمان را بیابید.
اگر چنین پاسدارى و محافظت از روح روان آدمى به عمل نیاید و آلودگیهاى گناه از صفحه دل پاکسازى نشود هیچ نوع آمادگى براى ایجاد خاطره و اندیشههاى الهى میسر نخواهد شد، زیرا این پاکى و صفاى روح و روان است که حقیقت خاطره و اندیشههاى الهى را تشخیص مىدهد و آدمى را از سعادت و خوشبختى آن بهرمند مىسازد. و چنانکه عدهاى از بزرگان فرمودهاند: «استفاده از حرام، قدرت تشخیص را از انسان مىگیرد و او نمىتواند در میان خاطره و اندیشههاى نفس و شیطان و فرشته را از یکدیگر تمیز دهد و دچار خلط مىشود و در گرداب هلاکت دنیا و آخرت، قرار مىگیرد.»
بهترین معالجه و درمان همان حرکت اساسى آدمى است که با تقوا و پرهیزکارى به قلب خویش صفا دهد و بعد با یاد خدا به بناى ساختمان آن بپردازد، مثل این است اگر ساختمان با پىریزهاى دقیق و سالم طراحى شود و از آجرهاى قوى و طرحهاى ضد ضربه به ساختن آن ادامه داده شود قطعا در مقابل فشارها و تکانهاى شدید به هم نمىخورد. و اگر قلب آدمى باتقوا پىریزى شود و با آجرهاى یاد خدا و پناهندگى او به ساختن ادامه داده شود، از شر خطرهاى شیطانى در خطر خواهد بود.
به عبارت دیگر: صرف یاد خدا در حد چند کلمه مؤثر این معنى نخواهد بود بلکه یاد خدا به کار گرفتن دستورات و قوانین الهى است که بدون آنها هیچ توفیقى دستگیر آدمى نخواهد شد.
نکته مهم
آیا انسان در برابر وسوسههاى شیطانى مجازات خواهد شد و همچنین در مقابل الهامات الهى یا فرشته پاداش خواهد دید یا نه؟
در اینجا جواب صریح دادن مستلزم دقت بالایى است که در هر کس فهم آن ممکن نمىباشد، چون از مشکلترین مسائلى است که جواب را نمىتواند بدون دلیل بیان کرد و جهت آن که ما مىگوییم جواب این سوال خیلى مشکل است چون با آیات و روایات متعارض روبرو هستیم.
عدهاى از روایات ناظر است که مواخذه در برابر کارهایى است که به وسیله اعضا و جوارح انسان پیاده شود و تا نیتى لباس عمل به خود نگیرد مجازاتى براى آن مترتب نمىشود.(فتاحی، 1372، ص 55الی57)
و گروهى از آیات و روایات مواخذه را در مقابل کارهاى عملى اعضا و جوارح و وسوسههاى موجود در قلب آدمى بیان مىکنند از جمله آیات:
«إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ»
اگر چه شما نیتهاى باطنى یا کارهایى که در دل دارید آشکار کنید یا در دل مخفى نمایید خداوند در مقابل همه آنها شما را مواخذه مىکند از کسانى که مىخواهد مىبخشد و کسانى دیگر را معذب مىکند.
و یا در آیه دیگر مىفرماید:
«وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا»
یعنى: از چیزهایى که علم و یقین ندارى تبعیت نکن چون که گوش و چشم و قلب، همه در مقابل کارهایشان محاسبه مىشوند.
آیات فوق افعال قلبى را مانند اعضاى دیگر بدن [چشم و گوش] مدنظر دارد.(دهقان، 1387، ج 2، ص 124)
نتیجه
با توجه به مطالبی که گفته شد این را می توان بیان کرد که اعتقاد به معاد تاثیر بسزایی در دوری از گناه دارد لذا به بخشی از آن در مقاله ی بالا هم به آن شده است و بخاطر در مباحث اثبات معاد که در قرآن و احادیث نمونه های برای آن آوردیم تاکید بر این است که که واقعه حتمی است و عقل سلیم برای اجتناب از مخاطرات آن باید برای آن امادگی داشته باشد. از آن گذشته در مباحث مربوط به عوارض و پیامدهای گناه در زندگی فردی و اجتماعی انسان اشاره دارد که باید از این موارد اجتناب کرد تا دچار خسران و ضرر نگردید.یکی از بهترین برای جلوگیری از گناه همین اعتقاد به معاد است چرا که با توجه به فطری بودن آن اهرم خوبی برای جلوگیری از گناه در زندگی فردی و اجتماعی برای رشد و توسعه انسان به بار می آورد.
منابع و مأخذ:
قرآن کریم
نهج البلاغه
?ابنطاووس، علی بن موسی. (1381). محاسبه نفس. (عباسعلی محمودی و علی بن موسی ابنطاووس). تهران: فیض کاشانی.
?حویزی، عبدعلی بن جمعه. (1415). تفسیر نور الثقلین. (عبدعلی بن جمعه حویزی، هاشم رسولی، مصحح). قم: اسماعیلیان.
?دهقان، اکبر. (1387). نسیم رحمت تفسیر قرآن کریم. قم: حرم.
?راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1374). ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن. (غلامرضا خسروی حسینی). تهران: مرتضوی.
?سجادی، جعفر. (1373). فرهنگ معارف اسلامی. تهران: کومش.
?طبرسی، فضل بن حسن. (1408). مجمع البیان. (فضلالله یزدی طباطبایی، هاشم رسولی، مصحح). بیروت: دار المعرفة.
?فتاحی، حمید. (1372). بهداشت روان. قم: نشر مرتضی.
?فتاحی، حمید. (1371). نقش دعا در زندگی انسانها. قم: نشر مرتضی.
?قرشی بنابی، علیاکبر. (1371). قاموس قرآن. تهران: دار الکتب الإسلامیة.
?مکارم شیرازی، ناصر؛ و مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. (1374). تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الإسلامیة.
?نگارش، حمید؛ و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. نما. (1386). فرهنگ شیعه (کلام). (مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث و محمد خطیبی کوشکک). قم: زمزم هدایت.
برچسبها: محمد مهدی حبیبی
اخلاق
قلعه بین
تفسیر
قرآن
تربیت
سبک زندگی
فرهنگ
احکام
دین
مذهب
سلوک رفتاری