سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تاریخ و معارف

مقاله(نقش اعتقاد به معاد در دوری از گناه)بخش سوم - تاریخ و معارف

محمد مهدی حبیبی قلعه بین
تاریخ و معارف

مقاله(نقش اعتقاد به معاد در دوری از گناه)بخش سوم

تاثیر گناه در زندگی انسان

در زندگی بشر هنگامی که خداوند به دلیل لطف خود برای هدایت بندگان خود از میان آنها انسان های خالص را برای هدایت بشر به سوی آنان ارسال کرد همراه با قانون و شریعت همواره تقابل انکار ناپذیری بین دو گروه بود پیروان انبیا و افراد طغیانگری که در مقابل آنان قرار می گرفتند و مانع از پیشبرد اهداف این گروخه قرار می گرفتندو این موارد در داستان های انبیا و پبامبران آمده است که در قرآن نیز بارها به آنها اشاره شده است به عنوان مثال داستان حضرت موسی علیه السلام و قوم بنی اسراییل که آن حضرت مامور شد تا این قوم را از ظلم و ستم فرعون طاغوت زمان خود برهاند و دراین را متحمل سختیعای فراوان شد.

حال باید دانست که در تعالیم انبیا کلمه گناه از اهمیت فراوانی برخوردار بود چرا که اگر فردی از افراد جامعه مرتکب این گناه می شد باید از توبه منی کرد و خود را اصلاح می نمود یا اینکه عناد می وریز و باید خود را برای عواقب دنیوی و عذاب های اخروی آن آماده می کرد.لذا در تعالیم انبیا این مورد از جایگاه ویژه ای برخوردار بود و همواره در سخنان و نصایح این بزرگوارانبه تاکید می شد که از انجام چنین کارهای دوری کنند و در صورت بروز این مورد در اعمال خود فورا توبه و بازگشت داشته باشند.


تاثیرات گناه در زندگی بشر غیر قابل انکار است و در سطح زندگی فردی و اجتماعی او تاثیر گذاری بالای دارد چراکه برخی موارد امور روزمره را برای او دچار اختلال می کند که از آن در لسان علم اخلاق به سلب توفیق نام برده می شود.  

بشر هر لحظه نعمت هاى فراوانى را از دست مى دهد و دائماً در مورد دگرگونى آنها فکر مى کند که: چرا زندگى اینقدر تلخ شده است؟ چرا هماهنگی هاى لازم وجود ندارد؟ چرا صداقت ها به خباثت ها تبدیل شده اند؟ چرا وفا و صفایى در کار نیست؟ و از این قبیل «چرا» ها فراوان هستند که در مغز آدمى او را آزار مى دهند. ما با یک نگاه کوتاه به قرآن مى توانیم به تمام این چراها پاسخ دهیم و آن اینکه در چندین مورد مى فرماید:

«ذلک بانّ الله لَم یَکُ مغیّراً نِعمةً انعَمها على قومٍ حتّى یغیّروا ما بانفسهم‏ وانّ الله سمیع علیم»

ترجمه: «خداوند نعمتى را بر جمعى که احسان کرده دگرگون نمى کند مگر اینکه آنان خودشان هستند که نعمت ها را از دست مى دهند. به درستى که خداوند شنوا و داناست».

ما وقتى توجه مى کنیم مى بینیم در معنى آیه یک رابطه حقیقى بیان مى شود و آن این است که گناه، رابطه مستقیم با دگرگونى نعمت ها دارد. و چنانکه امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرماید:«رُبّ کلمةٍ سَلَبَت نَعمةً».

ترجمه: «چه بسا کلمه اى نعمتى را از انسان سلب کند».

یعنى: کلمه ناشایست و گناه، نمى تواند بى اثر باشد. اولین اثرش سلب و دگرگونى نعمت مى باشد. ما نمونه هاى فراوانى از آیات قرآنى و احادیث داریم دال بر اینکه دگرگونی هاى زندگى مربوط به گناه بشر است. در مورد فرعونیان قرآن مجید مى فرماید:

«... فَأخَذَهُم الله بذُنوبهم ... فأهلکناهم بِذُنُوبِهم ...».

ترجمه: «تمامى نعمتها را بخاطر گناهانشان از آنها مى گیریم ... و ایشان را بخاطر گناهانشان به نابودى کشاندیم».

بنابراین روشن شد که: جهان امروز در اثر عدم توجه به خدا چنان به روزگار تلخ گرفتار گشته است و به جاى اینکه براى ترقیّات، اسباب مناسب و وسایل لازم انتخاب کند از وسیله هایى که بشر را در هر لحظه به امراض روحى و روانى دچار مى سازند استفاده مى کند. نه یک مورد بلکه تمامى زندگانى ما انسانها را از وسایل نامناسب فرا گرفته است.‏(فتاحی، 1371، ص 113الی115)

در سوره مبارکه عنکبوت 3 آیه پشت سر هم قرار گرفته که بسى عجیب و قابل تعمق و تأمل است:

أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ‏ (2 تا 4) آیا مردم پنداشته‏اند که چون بگویند: ایمان آوردیم، رها شوند و دیگر آزمایش نشوند؟ هر آینه مردمى را که پیش از آنها بودند آزمودیم، تا خدا کسانى را که راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگویان را متمایز گرداند. آیا آنان که مرتکب گناه مى‏شوند پنداشته‏اند که از ما مى‏گریزند؟ چه بد داورى مى‏کنند.

از این آیات به روشنى فهمیده مى‏شود که:

الف- ایمان به زبان حاصل نمى‏شود بلکه بعمل نیاز دارد.

ب- مردم با ایمان و بى‏ایمان همیشه در معرض امتحان و آزمایش الهى قرار دارند تا وقتى به عذاب مبتلا شوند بر خود گناهکاران‏ ثابت گردد که بر اثر اعمال ناشایست خویش گرفتار آمده‏اند و خداوند عادل، به آنها ستم نکرده است.

ج- گناهکاران نپندارند که با زیر پا نهادن دستورهاى خدا، از مجازات مى‏رهند بلکه در دنیا با عذابهائى نظیر زلزله، سیل، طوفان، بیماریهاى واگیر، آفات نباتى، خشکسالى و حتى جنگ که‏

موجب دفع عده‏اى به عده دیگر مى‏شود، کیفر مى‏بینند و شواهد تاریخى مانند بلائى که بر قوم نوح، عاد، ثمود، لوط و فرعونیان نازل گشت و به کرّات در قرآن به این مصائب اشاره شده است را در نظر بگیرند و از آنها عبرت گرفته و پند بیاموزند.

در اینجا سؤال مهمّى مطرح است: چرا خداوند این امور را در نظرها زینت داده‌؟! به یقین براى آزمایش انسانها و تربیت و پرورش آنهاست؛ زیرا هنگامى که این اشیاى زینتى جالب و دلربا که

آیه بعد به این سؤال پاسخ مى‏گوید:" که آنچه از مصائب و ناملایمات به شما رسد به خاطر اعمالى است که خود انجام داده‏اید" (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ‏).

تازه این تمام مجازات اعمال نارواى شما نیست چرا که" بسیارى از کارهاى شما را مورد عفو قرار مى‏دهد" (وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ).‏(ابن‌طاووس، 1381، ص 21)

مصائبى که دامان ما را مى گیرد

در این آیه نکاتى است که باید به آن توجه داشت:

1- این آیه به خوبى نشان مى‏دهد مصائبى که دامنگیر انسان مى‏شود یک نوع مجازات الهى و هشدار است (هر چند استثنائاتى دارد که بعد به آن اشاره خواهد شد) و به این ترتیب یکى از فلسفه‏هاى حوادث دردناک و مشکلات زندگى روشن مى‏شود.

جالب اینکه در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم: که از پیامبر گرامى خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل مى‏کند که فرمود:

خیر آیة فى کتاب اللَّه هذه الایة! یا على! ما من خدش عود، و لا نکبة قدم الا بذنب، و ما عفى اللَّه عنه فى الدنیا فهو اکرم من ان یعود فیه و ما عاقب علیه فى الدنیا فهو اعدل من ان یثنى على عبده:

" این آیه (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ ...) بهترین آیه در قرآن مجید است، اى على! هر خراشى که از چوبى بر تن انسان وارد مى‏شود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گناهى است که از او سر زده، و آنچه خداوند در دنیا عفو مى‏کند گرامى‏تر از آن است که (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید، و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده عادل تر از آن است که در آخرت بار دیگر کیفر دهد"! ‏(طبرسی، 1408، ج 9، ص 31) و به این ترتیب اینگونه مصائب علاوه بر اینکه بار انسان را سبک مى‏کند. او را نسبت به آینده کنترل خواهد نمود.

2- گرچه ظاهر آیه عام است و همه مصائب را در بر مى‏گیرد، ولى مطابق معمول در عمومات استثناهایى وجود دارد، مانند مصائب و مشکلاتى که دامنگیر انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام مى‏شد که براى ترفیع مقام یا آزمایش آنها بود.

و همچنین مصائبى که گریبان غیر معصومین را مى‏گیرد و جنبه آزمون دارد.

و یا مصائبى که بر اثر ندانم کاریها و عدم دقت و مشورت و سهل‏انگارى در امور حاصل مى‏شود که اثر تکوینى اعمال خود انسان است.

و به تعبیر دیگر جمع میان آیات مختلف قرآن و روایات ایجاب مى‏کند که عموم این آیه در مواردى تخصیص پیدا کند، و این مطلب تازه‏اى نیست که مایه گفتگوى بعضى از مفسران شده است.

کوتاه سخن اینکه مصائب و گرفتاریهاى سخت، فلسفه‏هاى مختلفى دارد.

شکوفایى استعدادها تحت فشار مصائب، هشدار نسبت به آینده، آزمون الهى، بیدارى از غرور و غفلت، و کفاره گناه و ...

اما از آنجا که بیشتر افراد آن جنبه کیفرى و کفاره‏اى دارد آیه فوق آن را به صورت عموم مطرح ساخته است.

و لذا در حدیثى مى‏خوانیم: هنگامى که امام على بن الحسین علیهماالسلام وارد بر یزید شد، یزید نگاهى به او کرد و گفت: یا على! ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ‏! (اشاره به اینکه حوادث کربلا نتیجه اعمال خود شما بود).

ولى امام على بن الحسین علیهماالسلام فورا در پاسخ فرمود:

کلا! ما هذه فینا نزلت، انما نزل فینا" ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ‏" فنحن الذین لا ناسى على ما فاتنا من امر الدنیا، و لا نفرح بما اوتینا .

" چنین نیست، این آیه در مورد ما نازل نشده، آنچه در باره ما نازل شده آیه دیگرى است که مى‏گوید: هر مصیبتى در زمین یا در جسم و جان شما روى دهد پیش از آفرینش شما در کتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهى بر این امر بر خداوند آسان است، این براى آن است که شما به خاطر آنچه از دست مى‏دهید غمگین نشوید، و به خاطر آنچه در دست دارید زیاد خوشحال نباشید (هدف از این مصائب عدم دلبستگى شما به مواهب زودگذر دنیا است و یک نوع تربیت و آزمون براى شما است).

سپس امام افزود:" ما کسانى هستیم که هرگز به خاطر آنچه از دست داده‏ایم غمگین نخواهیم شد، و به خاطر آنچه در دست داریم خوشحال نیستیم (همه را زودگذر مى‏دانیم و چشم به لطف و عنایت خدا بسته‏ایم).

این سخن را با حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام پایان مى‏دهیم: هنگامى که از حضرتش تفسیر آیه فوق را خواستند فرمود: مى‏دانید على علیه السلام و اهل بیتش بعد از او گرفتار مصائبى شدند، آیا به خاطر اعمالشان بود؟ در حالى که آنها اهل بیت طهارتند، و معصوم از گناه، سپس افزود:

ان رسول اللَّه کان یتوب الى اللَّه و یستغفر فى کل یوم و لیلة مائة مرة من غیر ذنب ان اللَّه یخص اولیائه بالمصائب لیاجرهم علیها من غیر ذنب:

" رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیوسته توبه مى‏کرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار مى‏نمود، بى‏آنکه گناهى مرتکب شده باشد، خداوند براى اولیاء و دوستانش مصائبى قرار مى‏دهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گیرند بى‏آنکه گناهى مرتکب شده باشند" .‏(حویزی، 1415، ج 4، ج 580)

چنانکه مولاى متقیان حضرت على علیه السلام مى‏فرماید:

«طهروا انفسکم من دنس الشهوات تدرکوا رفیع الدرجات.»

 نفسهاى خویش را بر طاعتهاى خدا به صبر و شکیبایى وادار کنید و از پلیدى گناهان‏، نگاهشان دارید تا شیرینى ایمان را بیابید.

اگر چنین پاسدارى و محافظت از روح روان آدمى به عمل نیاید و آلودگیهاى گناه از صفحه دل پاکسازى نشود هیچ نوع آمادگى براى ایجاد خاطره و اندیشه‏هاى الهى میسر نخواهد شد، زیرا این پاکى و صفاى روح و روان است که حقیقت خاطره و اندیشه‏هاى الهى را تشخیص مى‏دهد و آدمى را از سعادت و خوشبختى آن بهرمند مى‏سازد. و چنانکه عده‏اى از بزرگان فرموده‏اند: «استفاده از حرام، قدرت تشخیص را از انسان مى‏گیرد و او نمى‏تواند در میان خاطره و اندیشه‏هاى نفس و شیطان و فرشته را از یکدیگر تمیز دهد و دچار خلط مى‏شود و در گرداب هلاکت دنیا و آخرت، قرار مى‏گیرد.»

بهترین معالجه و درمان همان حرکت اساسى آدمى است که با تقوا و پرهیزکارى به قلب خویش صفا دهد و بعد با یاد خدا به بناى ساختمان آن بپردازد، مثل این است اگر ساختمان با پى‏ریزهاى دقیق و سالم طراحى شود و از آجرهاى قوى و طرحهاى ضد ضربه به ساختن آن ادامه داده شود قطعا در مقابل فشارها و تکانهاى شدید به هم نمى‏خورد. و اگر قلب آدمى باتقوا پى‏ریزى شود و با آجرهاى یاد خدا و پناهندگى او به ساختن ادامه داده شود، از شر خطرهاى شیطانى در خطر خواهد بود.

به عبارت دیگر: صرف یاد خدا در حد چند کلمه مؤثر این معنى نخواهد بود بلکه یاد خدا به کار گرفتن دستورات و قوانین الهى است که بدون آنها هیچ توفیقى دستگیر آدمى نخواهد شد.

نکته مهم‏

آیا انسان در برابر وسوسه‏هاى شیطانى مجازات خواهد شد و همچنین در مقابل الهامات الهى یا فرشته پاداش خواهد دید یا نه؟

در اینجا جواب صریح دادن مستلزم دقت بالایى است که در هر کس فهم آن ممکن نمى‏باشد، چون از مشکلترین مسائلى است که جواب را نمى‏تواند بدون دلیل بیان کرد و جهت آن که ما مى‏گوییم جواب این سوال خیلى مشکل است چون با آیات و روایات متعارض روبرو هستیم.

عده‏اى از روایات ناظر است که مواخذه در برابر کارهایى است که به وسیله اعضا و جوارح انسان پیاده شود و تا نیتى لباس عمل به خود نگیرد مجازاتى براى آن مترتب نمى‏شود.‏(فتاحی، 1372، ص 55الی57)

و گروهى از آیات و روایات مواخذه را در مقابل کارهاى عملى اعضا و جوارح و وسوسه‏هاى موجود در قلب آدمى بیان مى‏کنند از جمله آیات:

«إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ»

اگر چه شما نیتهاى باطنى یا کارهایى که در دل دارید آشکار کنید یا در دل مخفى نمایید خداوند در مقابل همه آنها شما را مواخذه مى‏کند از کسانى که مى‏خواهد مى‏بخشد و کسانى دیگر را معذب مى‏کند.

و یا در آیه دیگر مى‏فرماید:

«وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا»

یعنى: از چیزهایى که علم و یقین ندارى تبعیت نکن چون که گوش و چشم و قلب، همه در مقابل کارهایشان محاسبه مى‏شوند.

آیات فوق افعال قلبى را مانند اعضاى دیگر بدن [چشم و گوش‏] مدنظر دارد.‏(دهقان، 1387، ج 2، ص 124)

نتیجه

با توجه به مطالبی که گفته شد این را می توان بیان کرد که اعتقاد به معاد تاثیر بسزایی در دوری از گناه دارد لذا به بخشی از آن در مقاله ی بالا هم به آن شده است و بخاطر در مباحث اثبات معاد که در قرآن و احادیث نمونه های برای آن آوردیم تاکید بر این است که که واقعه حتمی است و عقل سلیم برای اجتناب از مخاطرات آن باید برای آن امادگی داشته باشد. از آن گذشته در مباحث مربوط به عوارض و پیامدهای گناه در زندگی فردی و اجتماعی انسان اشاره دارد که باید از این موارد اجتناب کرد تا دچار خسران و ضرر نگردید.یکی از بهترین برای جلوگیری از گناه همین اعتقاد به معاد است چرا که با توجه به فطری بودن آن اهرم خوبی برای جلوگیری از گناه در زندگی فردی و اجتماعی برای رشد و توسعه انسان به بار می آورد.

منابع و مأخذ:

قرآن کریم

نهج البلاغه

?ابن‌طاووس، علی بن موسی. (1381). محاسبه نفس. (عباسعلی محمودی و علی بن موسی ابن‌طاووس). تهران: فیض کاشانی.

?حویزی، عبدعلی بن جمعه. (1415). تفسیر نور الثقلین. (عبدعلی بن جمعه حویزی، هاشم رسولی، مصحح). قم: اسماعیلیان.

?دهقان، اکبر. (1387). نسیم رحمت تفسیر قرآن کریم. قم: حرم.

?راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1374). ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن. (غلامرضا خسروی حسینی). تهران: مرتضوی.

?سجادی، جعفر. (1373). فرهنگ معارف اسلامی. تهران: کومش.

?طبرسی، فضل بن حسن. (1408). مجمع البیان. (فضل‌الله یزدی طباطبایی، هاشم رسولی، مصحح). بیروت: دار المعرفة.

?فتاحی، حمید. (1372). بهداشت روان. قم: نشر مرتضی.

?فتاحی، حمید. (1371). نقش دعا در زندگی انسانها. قم: نشر مرتضی.

?قرشی بنابی، علی‌اکبر. (1371). قاموس قرآن. تهران: دار الکتب الإسلامیة.

?مکارم شیرازی، ناصر؛ و مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. (1374). تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الإسلامیة.

?نگارش، حمید؛ و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. نما. (1386). فرهنگ شیعه (کلام). (مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث و محمد خطیبی کوشکک). قم: زمزم هدایت.





برچسب‌ها: محمد مهدی حبیبی
اخلاق
قلعه بین
تفسیر
قرآن
تربیت
سبک زندگی
فرهنگ
احکام
دین
مذهب
سلوک رفتاری


تاریخ : پنج شنبه 99/9/27 | 3:31 عصر | نویسنده : محمد مهدی حبیبی قلعه بین | نظر
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.